در سپیده دم هزاره ی سوم، بشریت از خواب برمیخیزد، کش و قوسی به دست و پایش می دهد و چشم هایش را می مالد.بقایای کابوسی ترسناک همچنان در ذهنش چرخ می زند.((یک چیزی بود با سیم خاردار و ابرهای عظیم قارچی شکل. خب دیگر، همه اش یک خواب بد بود.)) بعد به حمام میرود،فنجانی قهوه درست می کند و دفتر یادداشت روزانه اش را باز می کند. ((ببینم برنامه ی امروز چیست.))

هراری در کتاب قبلی خودش یعنی "انسان خردمند : تاریخ مختصر بشر" سرگذشت انسان خردمند (یعنی همین من و شما) از اولین روزی که پا به روی این کره خاکی گذاشتیم تا همین امروز یعنی قرن بیست و یک را بازگو کرد. در انسان خداگونه اما هراری از آینده میگه.پیش گویی نمیکنه و ادعای پیشگویی هم نداره اما معتقده که تاریخ همیشه به ما سرنخ هایی از آینده میدهد و آگاهی از این سرنخ ها به ما کمک میکند تا آماده ی اتفاقات پیش رو باشیم و با چشمانی بازتر از دیگران نظاره گر سورپرایز های پیش رو باشیم :)

هراری معتقده که ما امروز در قرن ۲۱ در موقعیت خاصی از تاریخ قرار داریم. از چه نظر؟ به نظر هراری ذهن انسان امروزی به نسبت هزار سال قبل و حتی دویست - سیصد سال قبل بسیار بی دغدغه تر شده و خب یه چیزی باید جای این دغدغه هایی که نیستند رو بگیره چون ما انسان ها نمیتونیم سرجامون بیکار بشینیم و حتما باید یه دسته گلی به آب بدیم.خب حالا که حاضران همیشگی دفترچه کارهای روزانه انسان برای اولین بار خط خورده اند چه چیزی جای اونا رو میگیره ؟؟ خب جواب یه مقدار ترسناکه ولی بزارید قبل از اینکه بترسیم بریم ببینیم این دغذغه هایی که الان غایب و کمرنگ شده اند چی هستن و بشر در طول این چند هزار سال چه گلی به سر خودش زده.

به طور خلاصه این سه دغدغه و دشمن دیرینه بشر از این قرار اند:

  • خطر قحطی یا فقر زیستی
  • خطر بیماری
  • جنگ و خشونت

خب احتمالا الان دارید داد میزنید که چرا دارم حرف مفت میزنم و  ما هنوز داریم با این سه تا میجنگیم و خب  راستش من هم همین هارو به فارسی سخت تر به آقای هراری گفتم ولی ایشون با دلیل و مدرک تاریخی و آمار به من ثابت کردند که وضع ما خیلی بهتر شدهخیلی.

خطر فقر زیستی


قحطی هزاران سال بدترین دشمن بشر بوده است.تا همین اواخر، زندگی بیشتر انسانها بر لبه ی خط فقر زیستی (biologicalpovertyline) قرار داشت و پایین تر از آن چیزی نبود مگر مرگ بر اثر سوتغذیه و گرسنگی. ممکن بود اشتباهی کوچک یا کمی بداقبالی به راحتی منجر به مرگ کل خانواده یا روستا شود. اگر باران های شدید محصول گندمتان را نابود میکرد یا ان گله ی بزهایتان را می ربودند، شما و عزیزانتان ممکن بود از گرسنگی بمیرید. وقتی خشکسالی شدید مصر باستان یا هند قرون وسطی را فرا می گرفت، پنج یا ده درصد مردم تلف می شدند و این امر نادری نبود.مواد غذایی کمیاب می شد، حمل و نقل آن قدر کند و پرهزینه بود که نمی شد غذای کافی وارد کرد و حکومت ها آنقدر ضعیف بودند که نمی توانستند غائله را ختم به خیر کنند.

این هم آماری از قربانی های قحطی در اروپا(به اعداد و بازه های زمانی دقت کنید):

حدود ۲/۸ میلیون فرانسوی، یعنی پانزده درصد جمعیت، بین سال های ۱۶۹۲ و ۱۶۹۴ از گرسنگی جان باختند، درحالی که ((خورشید شاه))، لویی چهاردم، در کاخ ورسای سرش گرم معشوقه اش بود. سال بعد، ۱۶۹۵، قحطی به استونی رسید و جان یک پنجم جمعیت را گرفت.در ۱۶۹۶ نوبت فنلاند شد و چیزی بین یک چهارم تا یک سوم مردم جانشان را از دست دادند. بین سال های ۱۶۹۵ و ۱۶۹۸ اسکاتلند گرفتار قحطی شدیدی شد و در برخی مناطق بیست درصد جمعیت از بین رفت.

بیشتر انسان های امروزی هرگز عذاب دردناک ناشی از گرسنگی را تجربه نکرده اند، اما متاسفانه نیاکان ما خیلی خوب از آن خبر داشتند. وقتی به درگاه خدا فریاد می زدند که ((ما را از شر قحطی نجات بده!)) همین تجربه را پس ذهن داشتند.

به عقیده هراری انسان دست به روی زانو های خود گذاشت و کمر همت بست و با دگرگون کردن نظام های اقتصادی و ی به همراه تحولات حوزه فناوری خودش را از چنگال این دشمن قدیمی خود نجات داد. هراری وجود قحطی های گسترده در برخی از مناطق زمین را انکار نمیکند اما معتقد است که این قحطی ها نتیجه ت های غلط انسان ها هستند نه ناتوانی انسان در چیرگی بر فجایع طبیعی.

در بیشتر بخش های کره زمین، حتی اگر کسی کار و همه دارایی هایش را هم از دست بدهد بعید است از گرسنگی بمیرد.بیمه های خصوصی و کارگزاران حکومتی و سازمان های مردم نهاد بین المللی شاید او را از فقر رهایی نبخشند اما آن مقدار کالری روزانه را که برای  زنده ماندن  لازم است را در اختیارش می گذارند.

خب پس میبینیم که انسان خردمند موفق شده تا بر قحطی و گرسنگی (در بیشتر مناطق کره زمین) چیره بشه و مردم این مناطق دیگه مثل هزار سال قبل بیشترزمان های بیداری خودشون رو به فکر کردن در مورد تامین غذا و کار جسمی برای سیر کردن شکم خود اختصاص نمیدن و  میرن مک دونالد یا فلافلی دایی حسنی چیزی خودشون رو سیر میکنن و همه اینها به لطف رشد تکنولوژی  فراهم اومده.خب این فضای خالی فکری باید یه جوری پر بشه. میگید چه جوری؟ صبر کنید، خواهیم دید.

ناوگان نامرئی

بعد از قحطی، دومین دشمن بزرگ انسان بیماری های همه گیر و  واگیردار بود. شهرهای شلوغ و پرجمعیتی که با زنجیره ی مداوم بازرگانان و مقامات اداری و زائران به یکدیگر پیوند می خوردند، هم پایه و اساس تمدن بشری بودند و هم بستر مناسبی برای عوامل بیماری زا. در نتیجه، مردم در آتن باستان یا فلورانس قرون وسطی با علم به این موضوع می زیستند که ممکن است هفته ی بعد بیمار شوند و بمیرند یا اینکه ناگهان بیماری همه گیری سر برآورد و در چشم برهم زدنی کل خانواده شان را نابود کند.

این خانم خوشگله رو که عکس بی حجابشو گذاشتم میبینید(همونی که موهاشو خرگوشی بسته)؟ ایشون باکتری ای هستند به نام یرسینیا پستیس که با خانواده و دوستان در بدن کک ها زندگی می کنند. ایشون عامل اصلی مرگ میلیون ها انسانی هستند که بر اثر بیماری طاعون معروف به مرگ سیاه جان خودشون رو از دست دادند.

در دهه ۱۳۳۰  وقتی یرسینیای کوچولو سوار بر کک خودش رو در سرتاسر آسیا و اروپا و شمال آفریقا پخش کرد و در کمتر از بیست سال به سواحل اقیانوس اطلس رسید پرونده ی قطوری از قتل و جنایت در دفتر تاریخ بشر برای خودش باز کرد:

بین ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون نفر جان باختند - بیش از یک چهارم جمعیت اوراسیا.در انگلستان از هر ده نفر چهار نفر مردند و جمعیت ۳/۷ میلیون نفری قبل از طاعون، بعد از فروکش کردن این بیماری به ۲/۲ میلیون نفر کاهش یافت. شهر فلورانس پنجاه هزار نفر از صد هزار نفر جمعیتش رو از دست داد.

در ادامه هراری از جنایتکاران دیگری مثل آبله، آنفولانزای اسپانیایی، سل و سفلیس نام میبره و آمار هولناکی رو از مرگ و میر انسانها به دست این بیماری ها به ما میده.

خب هراری میگه وقتی انسان دید که تنها دست به دامن خدایان شدن عزیزانش رو بهش برنمیگردونه پس لباس سفید به تن کرد و به جای رفتن به معبد و کلیسا رفت آزمایشگاه و شروع کرد به کشف دارو برای از پا درآوردن این دشمنش . 

در چند دهه ی اخیر، وقوع بیماری های همه گیر و تاثیر آنها به طرز چشمگیری کاهش یافته است. به ویژه مرگ و میر کودکان در سطح جهانی در پایین ترین حد است: کمتر از پنج درصد کودکان قبل از رسیدن به بلوغ می میرند. در دنیای توسعه یافته، این میزان کمتر از یک درصد است. این معجزه نتیجه ی دستاوردهای بی سابقه پزشکی در قرن بیستم است که امکان دسترسی به واکسیناسیون، آنتی بیوتیک ها، بهداشت بهتر و زیرساخت های پزشکی بسیار مطلوب تر را فراهم کرده است.

این پیشرفت های پزشکی باعث شده تا ما بتونیم خیلی سریع دشمنان جدیدمون رو شناسایی و درمان کنیم. مثلا شما فکر کنید که اگه ویروس ایدز زمان قرون وسطی متولد میشد چه فاجعه ای میتونست به بار بیاره. اما پیشرفت پزشکی باعث شده که ما خیلی سریع از ماهیت بیماری ها آگاه بشیم و اقدامات پیشگیرانه مناسب رو برای مقابله با اونا در پیش بگیریم.

از طرف دیگه این آگاهی ها به انسان فهموند که اگه حریف یه بیماری نمیشه مقصر زمین و زمان و خشم الهی و این حرفا نیست، مقصر خود انسان و ناتوانی اون در درک استراتژی دشمنشه پس باید تلاش کنه و به علم و دانش خودش اضافه کنه تا بتونه دشمنش رو شکست بده 

پس وقتی که نتوانیم مطمئن باشیم نوعی ویروس جدید ابولا یا یک جور آنفولانزای ناشناخته کل دنیا را فرا خواهد گرفت و میلیون ها نفر را خواهد کشت، آن را بلای طبیعی حتمی در نظر نمیگیری. برعکس آن را قصور نابخشودنی بشری ارزیابی میکنیم و گریبان مسئولان مربوطه را میگیریم.

خب حالا که انسان روپوش سفید به تن خیالش از بابت بیشتر ویروس ها و باکتری ها و بیماری ها راحت شده میتونه شبا راحت سرشو بزاره روی بالش و لالا؟

اینجاست که هراری میگه : لا! لا!  بعد نور چراغ رو میگیره زیر صورتش و یه داستان ترسناک واسمون تعریف میکنه (دیگه مجبور شدم اندکی از داستان رو اینجا واستون اسپویل کنم :))

چه بسا همان ابزارهایی که پزشکان را قادر به شناسایی و درمان سریع بیماری های جدید می کند به نیروهای نظامی و تروریست ها هم امکان طرح ریزی بیماری های به مراتب هولناک تر و عوامل بیماری زای مصیبت بارتری را بدهد. بنابراین محتمل است که بیماری های همه گیر عمده همچنان در آینده زندگی انسان ها را به خطر بیندازد، البته درصورتی که انسان ها خود با هدف خدمت به نوعی ایدئولوژی بی رحمانه آنها را به وجود آورند. احتمالا دوره ای که انسان در مقابل بیماری های همه گیر طبیعی درمانده بود سپری شده است. اما شاید به جایی برسیم که دلمان برای همان دوران تنگ شود.

زیر پا گذاشتن قانون جنگل

خب از اونجا که ما در یکی از جهنمی ترین مناطق کره زمین(خاورمیانه) از نظر جنگ و خشونت انسانی زندگی میکنیم شاید این جمله هراری خیلی بی معنی و خنده دار به نظر برسه اما ایشون میگه

سومین خبر خوب این است که بساط جنگ هم دارد برچیده می شود.

در طول تاریخ، بیشتر انسان ها جنگ را بدیهی می پنداشتند، اما صلح وضعیتی گذرا و ناپایدار بود. روابط بین الملل از قانون جنگل تبعیت می کرد که مطابق آن حتی اگر دو واحد ی در صلح بودند جنگ را نیز همیشه می شد انتخاب کرد. مثلا با اینکه در سال ۱۹۱۳ بین آلمان و فرانسه صلح برقرار بود همه می دانستند که ممکن است در سال ۱۹۱۴ به جان هم بیفتند.

به گفته هراری اینقدر اوضاع جنگ در گذشته خراب بود و هرلحظه امکان وقوع جنگ وجود داشت که تمداران و صاحبان کسب و کار همیشه وقتی برای آینده نقشه میکشیدن نیم نگاهی هم به جنگ داشتن چون خیلی محتمل بود(میدونم که ما هم الان نیم نگاهی به جنگ داریم ولی شما استثناء خودتون رو یه جایی خارج از خاورمیانه پر گهر تصور کنید :) )

در طول نیمه دوم قرن بیستم سرانجام این قانون جنگل زیرپا گذاشته شده، هرچند ملغا نشده است. در اغلب مناطق، جنگ بیش از همیشه نادر شده است. اگر در جوامع کشاورزی کهن خشونت انسانی تقریبا مسبب ۱۵ درصد مرگ و میرها بود، در طی قرن بیستم فقط باعث ۵ درصد مرگ ها شد و در آغاز قرن بیست و یکم جنگ عامل حدودا یک درصد مرگ و میر در سطح جهان است. در سال ۲۰۱۲ حدود ۵۶ میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند، مرگ ششصد و بیست هزار نفر ناشی از خشونت انسانی بود( صد و بیست هزار نفر در نتیجه جنگ و پانصد هزار نفر در نتیجه جرم و جنایت جان خود را از دست دادند) . در مقابل هشتصد هزار نفر خودکشی کردند و ۱/۵ میلیون نفر بر اثر دیابت جان خود را از دست دادند. بنابراین امروزه قند خطرناک تر از اسلحه است.


هراری میگه وجود سلاح هسته ای سبب خیر شده چون عملا جنگ با سلاح هسته ای فقط معنی خودکشی جمعی داره و ملت ها به این نتیجه رسیدن که بهتره با مذاکرات مسالمت آمیز( برجام خدابیامرز) مشکلاتشون رو حل کنند.

اما دلیل دیگه اینه که جنگ دیگه مثل قبل منفعت نداره. داره ولی نه مثل قبل.چرا؟ چون ثروت در دنیا دیگه مثل قبل ماده محور نیست بلکه دانش محوره. بزرگترین و باارزش ترین شرکت ها و کمپانی های دنیا دیگه شرکت های نفتی نیستند بلکه گوگل، اپل و مایکروسافت و دیگر دوستان ساکن در "سیلی ولی" کالیفرنیا هستند. اگه چین همین فردا حمله کنه آمریکا و بره "سیلی ولی" مثل قبل طلا گیرش نمیاد بلکه یه مشت جوون کک و مکی و زیرچشم گود افتاده ی برنامه نویس گیرش میاد که خب اونا هم احتمالا  دلشون نمیخواد که از یه کشور  سرمایه داری با حقوق چند صد هزار دلاری مهاجرت کنن به یه کشور کمونیستی و واسه اونا کار کنن.

ولی هراری میگه  که همین تحولات فناوری میتونه باعث به وجود اومدن جنگ های سایبری در دنیا بشه و بنابراین نقش کشورهای کوچک تر پررنگ تر بشه به این صورت که یه تیم سایبری اینور دنیا میشینن و یه بدافزار طراحی میکنن و بدون فرود آوردن یه موشک و تنها با آلوده کردن شبکه های کامپیوتری تاسیسات مهمی مثل پالایشگاه یا قطارها ویرانی به بار بیاورند.

پ.ن۱ :  خیلی وقت بود که نوشتن خلاصه فصل اول رو توی برنامه ام روزانه ام داشتم ولی هی تیک نخورده پاسش میدادم به روز بعد ولی بالاخره وقت خالی گیر آوردم و کمر همت رو بستم و نوشتم.

پ.ن۲: البته اصل داستان از فصل اول مونده که در فرصت بعدی مینویسم به علاوه یه بخش مورد علاقه ام راجب خوشبختی و این سوال که آیا ما خوشبخت تر شده ایم که با اینکه 

قبلا ازش گفتم اما بازم میخوام بنویسم ازش.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها