صبح کوله به دوش  پامو گذاشتم خوابگاه و دیدم خوابگاه هنوز سوت و کوره و انگار هنوز کسی نیومده و دلم گرفت. همینطور که پله هارو میگرفتم و میرفتم بالا صدای پیانوی علی رو شنیدم و قدم هام جون گرفت و تندتر و تندتر پله هارو بالا رفتم و بدون اینکه کوله ام رو بزارم اتاق خودم رفتم اتاق علی و در رو باز کردم و تا رفتم داد بزنم چطوری شوپنیست فلان فلان شده ی من، دیدم علی چنان پیانو میزنه که انگار با سازش یکی شده، انگار عروس سفید پوشش رو در آغوش گرفته و داره عشق بازی میکنه پس آروم رفتم روی تخت پشت سرش نشستم و نیم ساعت در آرامش کامل به نوای پیانوش گوش سپردم. وقتی پیانو زدنش تموم شد برگشت سمت من و درحالی که یکی از اون لبخندهای مخصوصش رو بر لب داشت گفت: عجب عید . ای بود لنی!!


توی لاین داشتم از آشپزخونه میرفتم اتاق که دیدم حسین با عجله ساک و کوله رو داره پرت میکنه توی اتاقش و میدوه سمت دستشویی، فهمیدم داستان چیه و قبل از اینکه برسه به دستشویی محکم گرفتمش و گفتم بیا اینجا! و  مراسمات بغل و بوس و تبریک عید رو خیلی کش دار انجام دادم و اون بنده خدا هم درحالی که داشت این پا و اون پا میکرد التماس میکرد که بزارم تا بره و من هم دلم سوخت و ولش کردم :) وقتی کارش تموم شد و برگشت، اومد پیشم و گفت : وقتی داری با اتوبوس سفر میکنی هیچوقت ریسک نکن و از هر توقف استفاده کن، اینو هیچوقت فراموش نکن لنی!


یک ساعت بعد صدای آواز میم با اون صدای نکره اش توی لاین پیچید، در اتاق منو باز کرد و قبل از اینکه فرصت کنم از جام بلند شم پرید بغلم و با همون احساسات همیشه جوشانش مراسم تبریکات رو بجا آورد، بعد اومد وسط لاین و داد زد : علی چوپنیست! چایی رو بزار که من اومدم!

دو ساعت بعد هشت تا تخم مرغ وسط یه ماهیتابه و پیازی که میم از خونه آورده و خیلی به دقت تقسیمش کرده و ما چهار نفری که دوباره دور هم جمع شدیم و من خوشحالم از اینکه دوباره ناخدا علی و پیانویی هست، حسین بدشانسی هست، میم قدبلندی که انگار بلندگو قورت داده ای هست . 


روزی که داشتم میومدم دانشگاه اصلا فکر نمیکردم که بتونم چنین دوستانی رو پیدا کنم، دوستانی که بتونم مشکلاتم رو با اونا درمیون بزارم، دوستانی که هر کدوم آرزو و هدفی داشته باشن و واسش شبانه روز تلاش کنند، دوستانی که بتونم باهاشون خاطره بسازم و وقتی دلم میگیره به اونا پناه ببرم . اما از الان غم بزرگی دلم رو گرفته، غم اینکه سه ماه دیگه خبری از این دورهمی نیست و ما چهار نفر از هم جدا میشیم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها